بشارت نابودی اسراییل درقران

 

 

                                    

خداوند متعال در قرآن کريم بارها به توطئه هاي بني اسراييل اشاره کرده و خباثت آنان را بيان نموده است؛ همچنين در آيات متعددي خداوند متعال به تقبيح اعمال آنان پرداخته است تا مسلمانان از اشتباهات و تخلفات آنان درس بگيرند و از معصيت و نافرماني خودداري نمايند.

 

 

 

خداوند بزرگ در چندين آيه، آينده ي بني اسراييل را پيشگويي کرده و به آن ها در اين مورد، هشدار داده است تا بني اسراييل تصور نکنند که مي توانند تا ابد به زشتکاري هاي خود ادامه دهند.

 

 

 

نمونه اي از آيات مهم در رابطه با سرنوشت بني اسراييل، آيات 4 تا 8 سوره ي اسراء (بني اسراييل) مي باشد:

 

 

 

" وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إسْرائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا (٤)

 

فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولا (٥)

 

ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا (٦)

 

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا (٧)

 

عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا (٨)

 

 

 

همان گونه که ملاحظه مي فرماييد، خداوند متعال در قرآن مجيد، دو فساد بزرگ را براي بني اسراييل پيشگويي کرده است که بنابر گفته ي قرآن، اين پيشگويي در تورات نيز آمده است.

 

 

 

در اين پيشگويي، خداوند متعال به بني اسراييل اعلام مي دارد که آن ها دو مرتبه فساد بزرگي در جهان برپا مي کنند.

 

 

 

در دفعه ي اول، بندگان پرصلابت خدا، بني اسراييل را به شدت تنبيه مي نمايند و حتي به جستجوي خانه به خانه نيز مي پردازند؛ سپس بني اسرايي  صاحب  اموال و قدرت و جمعيت بسياري مي گردد و بر بندگان پرصلابت خدا (که قبلاً به آن اشاره کرديم)، چيرگي مي يابد.

 

 

 

اما هنگامي که زمان وعده ي دوم خداوند متعال  فرا  مي رسد،  همان  بندگان  برگزيده ي  خدا  که  در  مرتبه ي  اول، بني اسراييل را شکست داده بودند، در مرتبه ي دوم نيز بني اسراييل را شکست مي دهند که اين شکست به مراتب سنگين تر  از  شکست  اول  بوده  و  پرونده ي  بني اسراييل را  براي  هميشه مي بندد. شکست دوم، خود شامل چند مرحله است که در مرحله ي اول، صورت هاي بني اسراييل سياه شده (به دليل ترس و يا رسوايي)، سپس بندگان با صلابت خدا وارد مسجدالاقصي مي شوند و در نهايت، هر چيز را که زير سلطه ي  خود  مي گيرند، در هم مي کوبند.

 

 

 

اما سوالي که مطرح مي شود اين است که آيا  اين  دو مرتبه اي  که  خداوند از آن ها نام مي برد، تاکنون رخ داده اند؟

 

 

 

در اين رابطه، نظرات مختلفي در بين عالمان دين وجود دارد که عبارتند از:

 

 

 

1)      عده اي ابراز مي دارند  که  هر  دو  وعده ي  خداوند  در  مورد بني اسراييل، سال ها قبل به حقيقت پيوسته است. اين عالمان ارجمند ابراز مي دارند که افرادي همچون « بخت النصر بابلي » و « تيتوس رومي »، حملات سختي عليه بني اسراييل انجام داده و در دو مرتبه آن ها را به سختي شکست دادند.(483)

 

 

 

2)      عده اي ديگر از علما اعتقاد دارند که هنوز دو کيفر بني اسراييل اتفاق نيفتاده است و احتمالاً در آينده رخ خواهد داد.(484)

 

 

 

3)      تعداد ديگري از علما معتقدند که ما در مرتبه ي اول فساد بني اسراييل هستيم و وقايع امروز فلسطين اشغالي نيز مربوط به مرتبه ي  اول  فساد بني اسراييل است.

 

 

 

4)      گروه ديگري از علما اعتقاد دارند که اولين مرتبه ي تنبيه بني اسراييل در تاريخ  به  دست  مسلمانان  به  وقوع  پيوسته  است،  اما  هنوز  تنبيه  دوم بني اسراييل رخ نداده است.(485)

 

 

 

به نظر نگارنده، سخن گروه چهارم علما بنابر مستندات تاريخي و شواهد ديگر صحيح است.

 

 

 

به منظور اثبات صحت نظريه ي گروه چهارم، قبل از هر چيز بهتر است به برخورد نظامي مسلمانان و بني اسراييل در طول تاريخ در منطقه ي بيت المقدس، و تطبيق اين برخوردها با آيات قرآن بپردازيم:

 

 

 

به احتمال زياد، اولين مرتبه ي تنبيه يهوديان در صدر اسلام و در سال 17 هجري قمري اتفاق افتاده است که در طي آن، مسلمانان توانستند بيت المقدس را فتح نمايند و کنترل اين شهر را در دست گيرند.(486)

 

 

 

از آن زمان تا اواسط قرن بيستم ميلادي، مسلمانان همواره بر اين شهر و يهوديان مستقر در آن تسلط داشته اند.(487) (البته از صدر اسلام تا قرن بيستم،  در چندين نوبت در زمان جنگ هاي صليبي، شهر بيت المقدس بين صليبيان و مسلمانان دست به دست مي شد؛ اما تسلط صليبيان بر بيت المقدس، در زمان  کوتاهي  رخ  داده  و  به  سرعت  اين  شهر  توسط  مسلمانان  پس  گرفته مي شده است. به همين دليل مي توان گفت که شهر بيت المقدس از صدر اسلام تا اواسط قرن بيستم عملاً تحت تسلط مسلمانان بوده است.)(488)

 

 

 

اما در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي، يهوديان کم کم قدرتمند گشته و صاحب اموال فراوان و نفوذ بسيار زياد در دستگاه هاي حکومتي کشورهاي اروپايي شدند. همچنين جمعيت يهوديان در سراسر دنيا رو به افزايش  گذاشت.  با  تلاش هاي خانواده ي يهودي مکار و ثروتمند راچيلد (Rothschild) در اروپا و حمايت محافل فراماسونري و صهيونيستي در اروپا و آمريکا، پروژه ي تأسيس اسراييل آغاز شد و تئودور هرتزل به عنوان تئوريسين، به معرفي اين پروژه به عنوان يک ايده ي اعتقادي–سياسي پرداخت. (489)

 

 

 

با تحرکات مذکور و حمايت دولت هاي غربي، مهاجران يهودي صهيونيست از نقاط مختلف جهان به اسراييل آمدند و کم کم به وسيله ي ترور و اختناق و وحشي گري، فلسطين را به اشغال خود درآوردند.(490)

 

 

 

وقايع ذکر شده، با پيشگويي خداوند در اين مورد که بني اسراييل صاحب اموال و قدرت فراواني شده و بر قومي که قبلاً بر آن ها (بني اسراييل) تسلط داشتند، مسلط  مي گردند، مطابقت دارد؛ زيرا بني اسراييل با اين که قرن ها تحت تسلط مسلمانان بودند، سرانجام بر مسلمانان تسلط يافتند. به همين دليل، عده اي از علما و محققين مسلمان، اعتقاد دارند که ما در دوره اي هستيم  که در طي آن بني اسراييل بر مسلمانان تسلط يافته اند و در نتيجه بايد در آينده منتظر تسلط مسلمانان بر بني اسراييل باشيم.

 

 

 

البته بعد از پيروزي حزب الله بر اسراييل در جنگ سال 2006 ميلادي، عده اي از محققين معتقدند که ما در حال عبور از مرحله ي سلطه ي بني اسراييل بر مسلمانان هستيم؛ زيرا حزب الله با مقاومت خود توانست چهره هاي اسراييليان را  از ترس سياه  نمايد  و  اسراييلي ها  نيز  با  جنايات  بي شمارشان  عليه غير نظاميان لبناني و فلسطيني، چهره ي پليد خود را به جهانيان نشان دادند. به همين دليل، به احتمال زياد ما در دوره اي هستيم  که  قرآن  از  آن  به  عنوان « فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ : هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مى‏شود. » ياد مي نمايد.

 

 

 

از اين مطالب مي توان نتيجه گرفت که ما ان شا الله در چند قدمي آزادي مسجدالاقصي و وعده ي تنبيه دوم بني اسراييل واقع شده ايم؛ زيرا خداوند در ادامه مي فرمايد:

 

 

 

« وَ لِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ : و داخل مسجد (الاقصى) مى‏شوند، همان گونه كه بار اول وارد شدند. »

 

 

 

اين وعده اي است که قطعاً محقق خواهد شد.

 

 

 

با  توجه  به  شواهد  تاريخي  فوق،  مي توان  نظريه ي  گروه  چهارم  علما  را صحيح تر دانست.

 

 

 

علاوه بر دلايل مذکور، شواهد ديگري هستند که نظريه ي گروه چهارم را تأييد مي نمايند. اين شواهد عبارتند از:

 

 

 

الف)  خداوند متعال در اين آيات از اصطلاح « عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ : بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند »، استفاده کرده است که اصطلاحي مثبت است و نشان مي دهد که اين بندگان خدا که يهوديان را تنبيه مي کنند، انسان هايي صالح و نيکو مي باشند؛ زيرا اگر بندگان نامبرده، انسان هايي خونريز و  سفاک  بودند (مانند لشکر بخت النصر يا تيتوس)،  خداوند  اصطلاح  « بندگان  سفاک  و  خونريز »  را  براي  آن ها  به  کار  مي برد، نه « بندگان نيرومند خود ».

 

 

 

بدين ترتيب نتيجه مي شود که تنها مسلمانان مي توانند با عبارت « عِبَادًا لَّنَا » مطابقت داشته باشند.

 

 

 

ب) در آيات مذکور، ذکر شده است که تنبيه اول و دوم يهود توسط يک گروه از بندگان خدا صورت مي گيرد که اين مسأله تنها بر مسلمانان منطبق است؛  اين در حالي است که ساير سرکوبگران يهود  از  جمله  بخت النصر،  تيتوس و ... هر کدام  فقط  يک  بار  به  سرکوب يهوديان ساکن اورشليم پرداخته اند و اين مسأله با آيات قرآن مطابقت ندارد؛ زيرا بخت النصر فقط يک بار به طور جدي به اورشليم (بيت المقدس) حمله کرد و تيتوس هم يک بار. بدين ترتيب در اين جا نيز فرضيه ي گروه هاي اول و دوم و سوم رد مي شود.

 

 

 

 

 

پ) قرآن ذکر مي کند که بني اسراييل بعد از تنبيه اول، بر تنبيه کنندگان موقتاً غلبه مي کنند و اين غلبه ي بني اسراييل بر تنبيه کنندگان، تا زمان تنبيه دوم بني اسراييل ادامه دارد. اين مطلب نيز بر مسلمانان انطباق دارد، نه بخت النصر بابلي و تيتوس رومي؛ زيرا بني اسراييل نتوانستند بعد از شکست از بخت النصر و تيتوس، بر اين دو پادشاه مسلط شوند (گرچه توانستند سرزمين خودشان را پس بگيرند).

 

 

 

در اين ميان، تنها مسلمانان بوده اند که در طول تاريخ و در طي 14 قرن بر يهوديان تسلط داشتند و يهوديان توانستند در قرن اخير بر مسلمانان  تسلط  يابند؛ اين شکست بني اسراييل از يک گروه و سپس تسلط بني اسراييل بر همان گروه را نيز تنها مي توان بر مسلمان تطبيق داد.(491)

 

 

 

 

 

الف)      از دلايل ديگري که مي توان در تأييد نظر گروه چهارم ذکر کرد، اين است که خداوند در اين آيه از دو فساد بزرگ بني اسراييل در طول تاريخ نام مي برد و براي مدت زماني که اين فسادها در آن رخ مي دهد، هيچ محدوده اي را نيز تعيين نکرده است.

 

 

 

حال اگر به نظر گروه هايي که مي گويند هر دو فساد بني اسراييل قبلاً رخ داده و يا گروه هايي که مي گويند فسادهاي مذکور هنوز رخ نداده است توجه  کنيم،  اين  سوال  مهم  پيش  مي آيد  که  بالاخره  اين  فساد  بزرگ بني اسراييل  در  زمان  ما  (قرون 20 و 21 ميلادي)  مربوط  به  کدام  فساد مي شود؟ آيا ممکن است خداوند دو فساد بزرگ را براي بني اسراييل ذکر  کند، اما فساد عصر حاضر که بزرگترين فساد بني اسراييل در طول تاريخ است، جزء فسادهاي مذکور نباشد؟ مطمئناً جواب اين سوال خير است و فساد عصر حاضر بني اسراييل، همان فساد بزرگ بني اسراييل در مرتبه ي دوم است که به حول و قوه ي الهي توسط مسلمانان سرکوب خواهد شد.

 

 

 

لازم به ذکر است که علاوه بر شواهد ذکر شده در بالا، بعضي از روايات معصومين (ع) نيز نظريه ي گروه چهارم علما را تأييد مي نمايند و مسلمانان را تنبيه گر بني اسراييل مي دانند. شگفت اين که با توجه به متن اين روايات، تنبيه گران بني اسراييل در مرتبه ي دوم و آخر، حضرت مهدي (عج) و ياران گرانقدرشان مي باشند.

 

 

 

در اين قسمت از مقاله، رواياتي از معصومين (ع) را در رابطه با آيات ابتدايي  سوره ي اسراء نقل مي کنيم:

 

 

 

در تفسير عياشى از امام باقر (ع ) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه ي شريفه ي « عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ  » را قرائت نمود، فرمود:

 

 

 

« مراد از اين آيه، حضرت قائم (عج ) و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند. »(492)

 

 

 

 و نيز در تفسير نور الثقلين، از كتاب روضه ي كافى از امام صادق (ع ) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه ي شريفه ي فوق فرمود:

 

 

 

« خداوند قبل از خروج حضرت قائم (عج)، قومى را برانگيزد كه دشمنى از  دشمنان  آل محمد (ص)  را  رها  ننموده،  مگر  اين  كه   او   را   به  هلاكت مى رسانند. »(493)

 

 

 

و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (ع ) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم: فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟

 

 

 

امام سه بار فرمود:

 

 

 

« آنان  به  خدا  سوگند  اهل  قم  مي باشند؛  آنان  به  خدا  سوگند  اهل  قم مي باشند؛  آنان  بخدا  سوگند  اهل  قم مى باشند. »(494)

 

 

 

بدين ترتيب با توجه به مطالب فوق، به نظر مي رسد که ما در دوره ي حساسي از تاريخ واقع شده ايم که بيش از پيش نويد نزديکي ما را به ظهور آقا امام  زمان (عج)  مي دهد؛  چرا  که  بنابر  پيشگويي  قرآن،  بعد  از  تسلط بني اسراييل بر مسلمانان، اين مسلمانان هستند که به کمک پيشواي مقدس خود حضرت مهدي (عج) براي آخرين بار به تنبيه بني اسراييل مي پردازند و براي  هميشه  آنان  را  منزوي  مي گردانند.  عصر  ما  نيز  که  عصر  تسلط بني اسراييل بر مسلمانان و حتي جهان است، بي تابانه منتظر منجي جهان است تا شر فتنه هاي قوم فاسد بني اسراييل را از جهان کم کند.

 

 

 

ذکر يک نکته ي مهم: علاوه بر نکاتي که ذکر شد، بايد به اين نکته اشاره کرد که عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ در آيات ابتدايي سوره ي اسراء، به معناي زمان تنبيه دوم بني اسراييل توسط خداوند است و به معناي روز قيامت و يا جهان  آخرت  نيست.  زيرا  خداوند  در  اين  آيه،  موضوع حمله ي گروهي از بندگان  خود  را  به  بني اسراييل  مطرح  مي کند،  حال  آن  که همگي به خوبي مي دانيم در روز قيامت چنين اتفاقاتي هرگز رخ نمي دهد. دانستن اين مطلب از آن جهت حايز اهميت است که قرآن کريم در مورد بني اسراييل، در آيات ديگري نيز عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به کار مي برد. با توجه به اين که  در آيه ي 7 سوره ي اسراء، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل است،  به  نظر مي رسد که در آيات ديگري که در رابطه با سرنوشت بني اسراييل بيان شده نيز عبارت مذکور (وَعْدُ الآخِرَةِ) به معناي زمان تنبيه بني اسراييل است، نه روز قيامت.  

 

 

 

در نهايت مي توان چنين نتيجه گرفت که خداوند متعال در قرآن کريم، آينده ي قوم بني اسراييل را پيشگويي کرده و به اين ترتيب به اين قوم فاسد هشدار داده است تا فکر نکنند که تا ابد مي توانند به فساد و زشتکاري هاي خود ادامه دهند؛ چرا که بنا به گفته ي قرآن، عاقبت بني اسراييل، نابودي به دست بندگان خاص خداوند (مسلمانان) خواهد بود.

 

 

 

البته  منظور  از  بني اسراييل در اين جا، صرفاً قوم بني اسراييل نيست؛ بلکه شامل فراماسونري و صهيونيسم نيز که فرزندان خلف بني اسراييل هستند نيز مي شود؛ چرا که نقشه ها و اهداف اين گروه هاي فاسد نيز همجهت با منافع شوم بني اسراييل است.

 

 

 

با دقت در آيات 1 تا 8 سوره ي اسراء درمي يابيم که مسلماناني که در دوره اي  تحت سلطه ي بني اسراييل قرار گرفته اند، در نهايت با قيام مهدي موعود (عج) و يارانش، بني اسراييل را براي هميشه سرکوب مي کنند؛ اين وعده ي بزرگ الهي، تهديدي ترسناک براي قوم ظالم بني اسراييل، و وعده اي شيرين براي مسلمانان مستضعف مي باشد.

 

 

 

5 – بيان اين مطلب در قرآن که بني اسرائيل براي آخرين بار گرد هم مي آيند و مطابق روايات، اين گردهمايي در فلسطين مي باشد.

 

 

 

همان گونه که در قسمت قبل ذکر کرديم، خداوند متعال در قرآن مجيد، خبر از آينده ي قوم بني اسراييل داده است.

 

 

 

اين قوم در بخش هاي مختلف قرآن، به عنوان قومي دسيسه کار  معرفي  شده  که همواره با خواست خدا و تعاليم پيامبران مخالفت مي نموده است. در قرآن،  پايان کار بني اسراييل در چند آيه بيان شده است تا بني اسراييل عاقبت زشتکاري هاي خود را بدانند و  حجت بر آنان تمام شود.

 

 

 

يکي از آياتي که در رابطه با پايان کار بني اسراييل بيان شده است، آيه ي 104 سوره ي اسراء (بني اسراييل) مي باشد:

 

 

 

وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الأرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا (١٠٤)

 

 

 

 

 

قبل از اين که به تجزيه و تحليل آيه ي فوق بپردازيم، بايد به اين نکته اشاره کنيم که در اکثر ترجمه هاي اين آيه از قرآن، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ به معناي دنياي آخرت و قيامت آمده است.(495) به نظر تعدادي از مفسران و نگارنده ي حقير، وَعْدُ الآخِرَةِ در اين آيه، به احتمال زياد، زماني غير از دنياي آخرت و قيامت است.(496)

 

 

 

در واقع به نظر مي رسد که منظور از وَعْدُ الآخِرَةِ  در اين آيه، زماني است که خداوند براي آخرين بار به تنبيه قوم بني اسراييل در اين دنيا مي پردازد. زيرا اگر آيه ي 7 سوره ي اسراء را به خاطر بياوريم، خواهيم ديد که در آن جا نيز عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به درستي به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل ترجمه شده است، نه قيامت.(497) (در آيه ي 7 سوره ي اسراء، از حمله ي گروهي از بندگان خدا به بني اسراييل در وَعْدُ الآخِرَةِ سخن به ميان آمده است که اين اتفاق نمي تواند در قيامت رخ دهد؛ اين مسأله نشان مي دهد که وَعْدُ الآخِرَةِ  زماني قبل از قيامت بوده و به احتمال زياد در آخرالزمان مي باشد. براي درک بهتر اين مسأله، به مطلب قبلي در رابطه با تنبيه بني اسراييل مراجعه فرماييد.)

 

 

 

البته لازم به ذکر است که حتي اگر عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به معناي روز قيامت نيز باشد، بازهم مي توان از آن به عنوان آخرالزمان و زمان آخرين تنبيه بني اسراييل در اين دنيا ياد کرد. زيرا در احاديث اسلامي، گهگاه از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (عج) به عنوان نشانه هاي قيامت نيز تعبير شده است که اين مطلب نشان مي دهد مبحث قيامت و آخرالزمان به يکديگر پيوند خورده اند. زيرا ظهور حضرت  مهدي (عج)  خود  يک  قيامت  صغري  است.  بنابراين  حتي  اگر  عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به معناي قيامت نيز در نظر بگيريم، باز هم مي توان آن را به آخرالزمان تعبير کرد.(498)

 

 

 

 

 

بدين ترتيب چنين به نظر مي رسد  که  قرآن  در  آياتي  که  پيرامون  سرنوشت بني اسراييل صحبت مي کند (از جمله آيات 7 و 104 سوره ي اسراء)، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل به کار مي برد، نه چيز ديگر.

 

 

 

اما درباره ي آيه ي 104 سوره ي اسراء بايد گفت که خداوند در اين آيه، سرنوشت بني اسراييل را در آخرالزمان بيان مي نمايد. نکته ي شگفت انگيز اين که خداوند متعال، در اين آيه نيز يکي ديگر از معجزات خود را گنجانده و  اتحاد و اجتماع بني اسراييل را در آخرالزمان به صورت غير مستقيم پيشگويي کرده است.

 

 

 

بدين ترتيب که خداوند بزرگ در اين آيه، مي فرمايد:

 

 

 

« ... فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً : زماني که روز وعده ي آخر (زمان آخرين تنبيه بني اسراييل در اين دنيا و يا روز قيامت) فرا برسد، شما را آميخته با يکديگر مي آوريم. »

 

 

 

در احاديثي که از معصومين (ع) روايت شده، در تفسير اين آيه (آيه ي 104 سوره ي اسراء) نکات مهمي بيان شده است.

 

 

 

براي مثال در تفسير نورالثقلين ذکر شده که معني « جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً » در آيه ي 104  سوره ي  اسراء  اين  است  که:  « شما  را  از  هر  ناحيه اي  گرد هم مي آوريم. »(499)

 

 

 

علاوه بر اشاره ي قرآن کريم، در تعدادي از روايات معصومين (ع) نيز سخن از آخرين اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان به ميان آمده است و حتي به جزييات اين  امر  نيز  اشاره  شده  است؛  نمونه اي  از  اين  روايات  را  در  زير  ملاحظه مي فرماييد:

 

 

 

حضرت پيامبر (ص)، محل آخرين اجتماع بني اسراييل را در فلسطين اشغالي و شهر عکا دانستند و فرمودند:

 

 

 

« آيا شنيده ايد نام شهرى را كه  بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند: آرى؛ فرمود: قيامت به پا نمى شود، مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به  شهر  يورش مى برند. »(500)

 

 

 

همان گونه که ملاحظه فرموديد، پيامبر گرامي اسلام در حديث پربار خود، مقصود از عبازت « جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً » را در آيه ي 104 سوره ي اسراء، اجتماع آخرالزماني قوم بني اسحاق (بني اسراييل) را در شهري که بخشي از آن داخل دريا است، دانسته اند. اما به راستي شهر مذکور کدام شهر است؟

 

 

 

ويژگي هايي که پيامبر اکرم (ص) درباره ي شهر محل اجتماع بني اسراييل  بيان مي کنند، کاملاً با خصوصيات شهر عکا در فلسطين اشغالي انطباق دارد. زيرا شهر بندري عکا تا داخل دريا نفوذ کرده و بخشي از آن از سه طرف با آب دريا محاصره شده است. نکته ي جالب اين که بخش اعظم قسمت قديمي شهر  که  در  زمان  پيامبر (ص)  نيز  وجود  داشته  است،  در  آب  قرار  دارد،  اما بخش هاي جديد شهر عکا اين ويژگي را ندارند.

 

 

 

 

 

 

تصوير ماهواره اي شهر عکا در فلسطين اشغالي; اين شهر از دو بخش قديمي (گوشه ي پايين و چپ تصوير) و بخش جديد (گوشه بالا و راست تصوير) تشکيل شده است. بخش قديمي شهر, داراي خيابان هاي باريک ونامنظم و بخش جديد شهر, داراي خيابان هاي پهن و منظم است. در تصوير ملاحظه مي فرماييد که بخش مهمي از شهر(به خصوص بخش قديمي) , در دريا نفوذ کرده و از سه طرف با آب دريا محاصره شده است. بدين ترتيب, خصوصيات اين شهر با خصوصيات شهري که پيامبر(ص)  از آن به عنوان محل اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان ياد ميکنند, کاملا انطباق دارد.

 

 

 

 

 

 

تصوير ماهواره اي بخش قديمي شهر عکا, که نشان مي دهد اين قسمت شهر در آب دريا نفوذ پيدا کرده است. اين مساله نشان مي دهد که که خصوصيات اين شهر با خصوصيات شهري که پيامبر (ص) از آن به عنوان محل اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان ياد مي کنند, کاملا انطباق دارد.

 

 

 

 

همان گونه  که  ملاحظه  فرموديد،  خداوند  متعال  در  قرآن  و  نيز  پيامبر  گرامي اسلام (ص) در حديث خود ذکر کرده اند که بني اسراييل در آخرالزمان براي آخرين بار در عکا و فلسطين اشغالي گرد هم مي آيند. اين مطلب نشان مي دهد  که  خداوند  متعال  و  پيامبر  بزرگوارش،  بدين وسيله  هشداري  به بني اسراييل  داده اند  تا  بدانند  در  آن  زمان  که  در  فلسطين اشغالي  به  فساد مي پردازند، آخرين عذاب خدا فرا مي رسد.

 

 

 

همچنين آيه ي 104 سوره ي اسراء و حديث پيامبر (ص)، اين نويد را به مسلمانان مي دهند که فساد بزرگ بني اسراييل و فرزند نامشروع آن يعني فراماسونري در فلسطين اشغالي، در آخرالزمان به وقوع پيوسته و مسلمانان مي توانند بعد از اين واقعه، ظهور مولاي خود (حضرت مهدي (عج)) و نابودي بني اسراييل را انتظار داشته باشند.

 

 

 

يقيناً اين نويد شادي بخش، نقش مهمي در ايستادگي و پايداري کشور هاي اسلامي دارد و آنان را اميدوار مي کند که تا زمان ظهور حضرت قائم (عج)، سختي ها را به جان بخرند و از قدس شريف حفاظت نمايند و بعد از ظهور آن حضرت، به کمک ايشان ضربه ي نهايي را بر پيکره ي دستگاه ماسوني و صهيونيستي اسراييل وارد آورند.

 

 

 

6 – اشاره به دجال در روايات اسلامي و بيان ويژگي هاي وي.

 

 

 

پيامبر گرامي اسلام (ص) و ائمه ي معصومين (ع)، در احاديث خود سخنان گهربار فراواني را در باب دجال و بيان اوصاف او بيان کرده اند. معصومين (ع)  همواره از فتنه ي دجال به عنوان يکي از بزرگترين فتنه هاي تاريخ ياد کرده و مسلمانان را از افتادن در دام وي برحذر داشته اند و براي شناخته شدن دجال توسط مسلمانان، توصيفات و ويژگي هاي دجال را در روايات خود بيان کرده اند.

 

 

 

 از آن جا که ويژگي هاي فراماسونري با دجال انطباق زيادي دارد، مي توان نتيجه  گرفت  که  معصومين (ع)  در  ضمن  روايات  خود،  مردم  را  از  افتادن  در  دام فتنه ي بزرگ فراماسونري برحذر داشته اند؛ اما متاسفانه بسياري از کشورهاي اسلامي به اين روايات توجه نکرده و در دام فتنه ي بزرگ آمريکا و اسراييل و ساير کشور هاي ماسوني قرار گرفته اند.

 

 

 

اما خوشبختانه در احاديث مربوط به دجال آمده است که دجال توسط حضرت مهدي (عج) و يا به نيابت از ايشان به وسيله ي حضرت مسيح (ع) در آخرالزمان به قتل مي رسد و اين اميد در  دل  مسلمانان  زنده  مي شود  که  ان شاء الله فتنه ي بزرگ فراماسونري (دجال آخرالزمان) به زودي رفع خواهد شد و مسلمانان مي توانند بعد از آن، زندگي خوب و خوشي داشته باشند.

 

 

 

علاوه بر اين، معرفي خصوصيات دجال در روايات اسلامي، باعث مي شود تا مسلمانان اين جريان خبيث را (که احتمالاً همان فراماسونري است)، بشناسند و از فتنه ي بزرگ او ترس و نااميدي در دل راه ندهند و با مشاهده ي خروج او (دجال) در آخرالزمان، در مقابل وي ايستادگي نموده و خود را از نظر اعتقادي، نظامي و ... براي ظهور حضرت  مهدي (عج)  آماده  کنند  تا  با  کمک  ايشان، ضربه ي نهايي را بر پيکره ي دجال ( فراماسونري) وارد نمايند. ان شاء الله که هر چه سريعتر، آن روز بزرگ فرا رسد.  

 

 

 

 

 

7 – پيشگويي قرآن در مورد آينده ي جهان و بشارت به صالحين و مستضعفين در مورد به دست گرفتن حکومت آن.

 

 

 

خداوند متعال در آيات قرآن کريم و نيز در ساير کتب آسماني، ذکر کرده است که صالحين و مستضعفين جهان، حکومت آينده ي دنيا را در دست خواهند داشت.

 

 

 

 

برخلاف، فراماسون ها که آينده اي  تيره  و  تاريک  و  دور از زيبايي هاي معنوي را  براي  مردم  جهان  فرض کرده، و در نظريات خود همچون نظريه ي فوکوياما، دنياي کنوني را دنياي آرماني بشر معرفي نموده اند و انسان ها را از آينده ي درخشان تر نااميد کرده اند، خداوند در قرآن مجيد، اين اميد را به بندگان صالح و مستضعف خود مي دهد که آينده اي روشن در انتظار آنهاست؛ آينده اي که در آن هيچ شري وجود نخواهد داشت و عدل و داد بر انسان ها حکم خواهد راند. دنيايي که بشر در آن با تمام وجود به سمت زيبايي، پويايي، شادي و خير و صلاح حرکت خواهد کرد.

 

 

 

آن زمان، هنگامي است که ولي خدا در زمين حکم مي راند و انسان از خداي خويش و خداوند متعال از انسان، خشنود و راضي است. اين وعده اي است که قطعاً محقق خواهد شد.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 14 فروردين 1394 ا 10:19 نويسنده : ««×محمد جعفری ×»» ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.